یه بار من و دوستم داشتیم یه خانمی رو تماشا میکردیم
ک از ماشین مدل بالاش پیاده شد
از سز تیپ و لباسش مشخص بود خیلی پولداره
هر دو شروع کردیم ک خوشبحالش
کاش من جاش بودم و این حرفا
اما وقتی در ماشینو باز کردم
یه دختر بچه رو بغل کرد
که هردومون لال شدیم..
یه دختر تقریبا ۸ ساله ک فلج بود
یعنی کلا یه تیکه گوشت بود طفلی
از اون موقع تا الان خوشبختی رو تو ظاهر آدما نمیبینم
مطمعنم باطن چیز دیگه اییه ک من ازش بیخبرم
حالا هر کسی یه جوری داره با مسائلی دست و پنجه نرم میکنه.
دلیلش فقط یه چیزه
رشد کردن روحمون