خواب بودم بعد بیدار شدم ولی از جام بلند نشدم همونطوری به پشت ک بودم دراز کشیدم چشامم بستم ، خانوادم بودن داشتن صحبت میکردن یهو حس کردم خواهرم اومد سرشو گزاشت رو سینم سنگین شدم بعد یه حالتی ک انگار بیهوش بشی یا توی خیالات باشی کلا صداها رفت تپش قلبمم داشت میرفت انگار کلا ساکت شد چند لحظه داشتم سکته میکردم قشنگ بعد یهو اوکی شدم الان یه حالتیم قلبم یکم درد میکنه چند روز پیشام همینطوری بودم انگار ک قلبم درد کنه میگرفت ول میکرد ولی دردش خیلی نبود ک جلب توجه کنه ، از خواهرمم پرسیدم ک خواب بودم اومدی پیشم میگه نه ، کسی اینطوری نشده؟ بختکی چیزی نبوده؟ چی بود این 😭
کلا یه حالتی بودم تکون نمیتونستم بخورم هی میخواستم خواهرمو صدا کنم اصلا صدام در نمیومد خشک شده بودم انگار
بختک بوده ولش
من هر وقت شبو تو خونه تنها بخابم اینطور میشم . یعنی هیشکی تو ساختمون نباشه حتی
امروز صبحم شوهرم رفت کلی کابوس و بختک دیدم
نمیدونم چیه
منم یه مدت خواب زیاد میدیدم
چند وقتیه قبل خواب آیه الکرسی و ناس و فلق میخونم
و واقعا خوای نمیبینم و اگر خواب ببینم خوابای عجیب غریب نمیبینم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
