2777
2789

من واقعا واقعا حسود نیستم و خودمم کمک به دیگرانو دوست دارم 

من سال کنکورم رتبه م خیلی خوب شد میتونستم برم تهران درس بخونم ولی خانواده م گفتن نمیتونن کامل ساپورت مالیم کنن و اونجا برم چون پولم کمه راحت نمیتونم زندگی کنم چون من گفتم خوابگاه نمیرم حتما پانسیون خصوصی میخوام 

خلاصه موندم شهر خودم و الان سه سال گذشته مثل چی پشیمونم که چرا نرفتم خیلیییی افسرده و ناراحتم میبینم همه ارزوشونه دانشگاه تهران قبول شن اونوقت من از اون فرصت گذشتم

از یه طرف مامانم یه خونه داره الان هفت ساله داییم که وضع مالی بدی داره اونجا میشینه هیچ کرایه ای هم نمیده همون هفت سال پیش یه پول پیش گرفت ازشون دیگه هم اضافه نشد بهش

داییم بچه نداره سنشم کمه میتونه کار کنه راحت یه خونه کرایه کنه 

درسته وضعش بده ولی تلاشی هم نمیکنه البته این وضع بد که میگم یعنی ماهی ۱۰ ۱۲ برای دو نفر 

این چند روزه این فکر داره روانیم میکنه که چرا مامانم اون خونه ش رو اجاره نداد که پولش رو بده من برم تهران 

حس میکنم بین من و داداشش اونو انتخاب کرده 

حالا شاید مامانم اصلا به این قضیه فکر نکرده باشه ولی فکرش منو روانی کرده که انگار من قربانی داییم شدم 

از یه طرفم من یه مدت هی به مامانم میگفتم یه سفر خوب بریم

بعد تیر به خواهرش ۲۰۰ تومن داد به عنوان کمک که خونه بخره ( یعنی قرض نیست قرار نیست پس بده خاله م) من اونموقع خوشحال بودم خاله م خونه خریده چون پیر و تنهاست اما الان حتی این فکرم ازارم میده چون دیگه بعد اون مامانم هی میگه پول ندارم نمیتونیم سفر بریم  

چیکار کنم از این فکرای منفی رها بشم قلبم سیاه شده این چند روز اصلا حوصله مامانم رو ندارم. فقط لطفا قضاوتم نکنید من اصلا تو رفتارم چیز بدی نشون نمیدم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792