چاهار ساله ....
آبجی بخدا چیزی نگفتم فقط گفتم میخوای بری قراره کاری دیرتر میشه اصلا به خیالت نیس دیر به مقصد رسیدن. فقط همینو گفتم بهش....برگشت بهم گفت تو میگی زندگی به خیالت نیست و چرت پرتابی دیگه که اصلا من نه به زبون آوردم نه به اون نیت بهش گفتم..من فقط به نیت دیر شدن گفتم که دیر شدن اصلا به خیالت نیس همین.میگه تو کی هستی برا من ساعت تعیین میکنی!!!
من همیشه میگم بابا هروقت جایی میریم به وقتش بریم ولی این همیشه دقیقه نوده منم برا همین گفتم که عین خیالت نیس. همینو برگشته حرفای چندسال قبل رو پیش کشیده...