بچه ها من قبلا یه اکانت قدیمی داشتم که اونجا داستانمو تعریف کرده بودم ولی بنا به دلایلی مجبور شدم اون اکانتو حذف کنم الان دو هفته از اون اتفاقی که میخوام تعریف کنم گذشته و تصمیم گرفتم دوباره اکانت بسازم بیام براتون تعریف کنم بلکه یکم خالی شم چون به کسی نمیتونم بگم که همچین اتفاقایی تو زندگیم میوفته و فقط نقاب خوشبختی زدم
خلاصش کنم شوهر من ادم بدی نیست ولی چندین بار اون اوایل دوستیم ازش خیانت دیدم ولی بعد از اون که رابطمون جدی شد دیگه چیزی ازش ندیدم ما الان۴ساله ازدواج کردیم من ۲ماه پیش فهمیدم باردارم یکی از موضوعاتی که من و همسرم سرش همیشه دعوا داشتیم استخدام منشی جوون بود و تو این ۴سال ام یه خانم مسنی براش کار میکرد تا اینکه هفته پیش فهمیدم اون خانم دیگه نمیاد شرکت و همسر من بدونه اینکه به من بگه یه خانم جوون رو استخدام کرده و یه دعوای بد تم سر این داشتیم بقیشو اگه بخواین بدونین میگم چون این خیلی طولانی شد ببخشید