شوهرمـ سرما خورده و منم اومدم خونه مامانمم الان ۵روزه خونمون هم تو ی محله ی بار نیومده ب من سر بزنه و منو ببینه ولی همش زبون میریزه ک دلش واسم تنگ شده و عاشقمه و دوسم داره کلا فقط زبون باز و همش عاشقتم و فلان و بلان از ی طرفی هم جشن تولدم بود واسم کادو نخرید ولی واسم جشن گرفت و شام داد و ب مهمونا کیک و گل خرید ولی کادو نخرید از طرفی جلو مهنونا باهم عکس میندازیم ی بار منو بغل نمیکنه یا دستشو بندازه رو شونم طوری رفتار میکنه ک من غریب ام ولی وقتی تنهایی هستیم فقط زبون میریزه بهش ک میگم میگه من مردم غرور دارم نمیتونم جلو کسی ابراز کنم میدونم دستش خالیه و داره واسه زایمانم پولو کنار میزاره ولی خوب اندازه ی ۲۰پول نداشت اصلا ی اسپری بگیره یا چ میدونم ی کیلیپس بخره از ی طرفم ۵روزه اینجام ی بار نیومده از جلو در بهم سر بزنه دیشب یکم گریه کردم و کلا باهاش یکم سرسنگینم الان باز زنگ زده میگه دلم تنگ شده و فعلا نمیدونم شایدم من زیادی بخاطر حاملگیم حساس شدم حالا واقعا بنظرتون من حساس شدم یا کارای شوهرم بده؟؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!