کلن ادم حسابم نمیکنن از بعد اینکه کنکورو خراب کردم، سر کنکور حماقت بزرگی کردم و کلن درسو ول کردم بدون اینکه هدف دیگه ای رو دنبال کنم ولی واقعا دلم برای روزایی ک با خانواده صمیمی بودیم تنگ شده از بعد نوجوونی انگار یه دیوار بین من و خانوادم کشیده شد(خانوادم تحصیلات بالایی دارن) و دیگه منو مث قبل نپذیرفتن و نگاه تحقیر امیز بهم داشتن، خودمم پشت کنکور چند سال عمرمو منزوی و افسرده بودم عصبی و بد اخلاق شدم، حتی همسنام تو فامیل بی احترامی و بی محلی میکنن همیشه (ما زیاد با فامیل رفت و امد داریم) و یجوری شده ک من به رفتارشون عادت کردم... دلم میخواد کلن جدا بشم و زندگیمو دوباره بسازم دوس دارم روابط جدید تجربه کنم و مستقل بشم... کاش میشد به توجه دیگران بی نیاز شد ولی واقعا همه به توجه و محبت نیاز دارن و کم کم روی خلق ادم تاثیر میذاره... دلم یه رفیق صمیمی میخاد ک بتونم خودم باشم کنارش، خیلی تنهام...
خوبه که اشتباهت و پذیرفتی تنها راه نجاتت تلاش مجدد و مضاعف برای موفقیت درسیه
انشا: به نام خدا. آینه. از آینه پرسیدم نام نجات دهنده ام را و پاسخش این بود >پول< و از این تعجب کردم که چقدر هم فکر من است... درخواست دوستی قبول نمیکنم. اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم💕