بچه‌ها یه کاری به من پیشنهاد شده که موقعیت خوبی داره یعنی سازمان خیلی قدمت‌دار و با اعتباری هست اما ساعت کاری از شنبه تا پنجشنبه هفت و نیم تا ۴ بعد از ظهر هست یعنی پنجشنبه‌ها هم تا ۴ بعد از ظهر باید کار بکنی و نیمه وقت نیست از طرفی شوهر من کارش ۲۴۴۸ هست یعنی ۲۴ ساعت سرش کار هست و ۴۸ ساعت توی خونه و اگر من دوباره برم سر کار چون قبلاً می‌رفتم سر کار و کارم خیلی نزدیک بود و شوهرم روز کار بود یعنی تقریباً با هم برمی‌گشتیم خونه اما از زمانی که من از کار اومدم بیرون شوهرم شیفتیش شد و الان اگر من برم سر کار دیگه تایم‌هامون به هم نمی‌خوره و تعطیلاتمون با هم یکی نمی‌شه از طرف شوهر من خیلی خوش گذرون و اهل گردش هست و و می‌ترسم که توی زندگیم مشترک به مشکل بخورم اما از طرف دیگه چون قبلاً سر کار می‌رفتم مشکلات مالی کمتری داشتیم و الان شوهر من کلاً ۲۰ میلیون حقوق می‌گیره و درست ما بچه نداریم و قسط و قرض هم نداریم اما باز هم به اون چیزهایی که می‌خوایم نمی‌تونیم برسیم یعنی از لحاظ مالی نیاز دارم که برم سر کار الان نمی‌دونم چیکار بکنم کاش حداقل پنجشنبه‌ها نیمه وقت بود۸
خب دیگ باید خودت مراقب باش و هندل کن
حقوقش چقدره
عالیه که
ی مدتی برو اگر ب مشکل خوردی با همسرت بزن بیرون..
ی تایمی مثلا 1 سال یا دو سال
بذارین ک کلا کار باشه و مثلا یک روز در ماه ک هر دو آف باشین برین بیرون
و تو اون مدت ب خودتون فشار بیارین برای پس انداز و خرید طلا و زمین و ... ولی بعد از اون حتی میتونی سر کار نری چون دیگ خیالت راحته
چشام درد می‌کنه نمیتونم خیلی توضیح بدم
ممی‌دونی توی دوراهی گیر کردم زمانی که می‌رفتم سر کار می‌دیدم که همسرم اصلاً توی کارای خونه به من کمک نمیکنه و براش مهم نیست که من فردا باید برم سر کار و هرجایی که دلش می‌خواست می‌رفت بدون اینکه در نظر بگیره که من نمیتونم مرخصی بگیرم اومدم از سر کار بیرون دیدم نمیتونم دستم را دراز بکنم جلوی دیگران برای پول و ایشون هم به جای اینکه تلاشش رو بیشتر بکنه برای کار بیشتر و پول بیشتر و درآمد بیشتر توقعمون رو از زندگی کمتر کرده و دیدم که خوب خودم دیدم دارم توی سختی زندگی میکنم به خاطر اینکه حالا همسرم پررو نشه یا هر چیز دیگه‌ای گفتم برم سرکار اما خوب رفتنش هم باز برام یه تبعاتی داره نمی‌دونم باید چیکار کنم
هر کاری سختیای خودشو داره
ببین اگه به زندگیت لطمه نمیزنه که خوبه اگر نه که زندگیتو بکن و سعی کن توقعتو ببر بالاتر که همسرت هم مجبور تلاششو بیشتر کنه
من خودمم میخوام درسمو ادامه بدم و حس میکنم نتونم خوب از پس مسایل خونه بر بیام یا شوهرم بخواد چون من درس میخونم تنها بره بیرون ک واقعا یه متاهل می‌تونه بفهمه ک چقدر سخته و حس بدی داره
ولی خب از شوهرت نظر بخوای بهتر از همس.. ببین موافقه و حاظره با شرایط احتمالی ک ممکنه پیش بیاد مثل اینکه ی وقتایی نرسی غذا بپزی ی وقتایی نرسی باهاش مهمونی یا مسافرت بری ی وقتایی خودت یا خونه بهم ریخته باشه و شاید یوقتایی حتی حس و حال حرف زدن باهاشو نداشته باشی از خستگی کنار بیاد یا ن
بعدش تصمیم بگیر
