شوهرم تو جیبش یه مقداری تنقلات بود ، منمحواسم نبود انداخته بودم تو ماشین ، لباسا رو که در اوردم دیدم گند زده شده به لباسش ، عصبی شدم و یکم صدامو بردم بالا و چرت و پرت گفتم و زیاده روی کردم 😑 بعدش شوهرم گفت : ریختمتو جیبم بیام با هم بخوریم یادم رفته بود .
الان عذاب وجدان گرفتم 🥺