من دیروز با دوستم و خواهرش بیرون بودیم
قرار بود همسرم بیاد دنبالم دفعه اولش بود که همسرمو میدید بهش تعارف زدم میخوای تا یه جایی برسونیمت
از وقتی سوار شد هی گفت من خیلی گرسنمه بریم یه چیزی بخوریم هی خواستم بهش بفهمونم ما میریم خونه مادرشوهرم میگفت من نمیفهمم واقعا گرسنمه درحالی که نهار و باهم تا درحد ترکیدن خورده بودیم
دیگه انقدر گفت همسرم رفت یه رستوران شام چهار نفر دوتا پیتزا و سوخاری و برگر شد دو تومن واقعا از همسرم خجالت کشیدم
امروز همسرم بهم گفت تو عمرش فقط دونفر تونستن اینطوری بخاطر غذا تو پاچه اش کنن یکیش همیندوستم بود
بعدا وقتی ازدواج میکنیم بادوستامون رابطه رو کم میکنیم
تو همین نی نی سایت میگن فکر میکنن شوهر کردن هنر کردن
درحالی که ۹۰ درصد مجردا هول شوهر دوستاشونن تو دور و برم دیدم که میگم