2777
2789
عنوان

خیلی غمگینم

74 بازدید | 9 پست


پدر و مادرم هر روز پشت سر من حرف می زننن... خداشاهده هرازگاهی یه طوری رفتار می کنن انگار من بچه‌شون نیستم...

امروز مامانم بهم گفته بود خورش بار بذارم... مواد خورش هم گذاشته بود رو کابینت.. با همونا خورش گذاشتم منتظر موندم مامان و بابام از سرکار برگردن...

تا برگشتن مامانم رفت سر گاز شروع کرد به غر زدن...

میگه از خورش خوردی این خیلی کمه در حالی که به خدا قسم من یه قاشق هم از غذا برنداشتم...

بعد از کلی قسم و آیه بی توجه به حرف من نشست سر سفره جلو چشمم هی از من پیش بابام بد گفت...

منم از ناراحتی فقط سه چهار قاشق غذا خوردم... بعد جالبه هر دو بشقاباشونو پر کردن بودن ولی بازم خورش اضافی موند کلی...

الان دوباره برگشتم اتاق... مامانم همچنان دارم صداشو می شنوم... داره پشت سرمم بد گویی می کنه ازم برای بابام..

بابامم هیچی نمی گه فقط هرازگاهی حرفاشو تایید می کنه..

از بچگی همین شکلی بزرگم کردن تا الان که بیست سالمه...

خسته شدم.. اعتماد به نفس ندارم هیچ جایی نمی تونم از خودم دفاع کنم کوچکترین مسایل که پیش میاد سریع سعی می کنم از همه عذر خواهی کنم...

رفیقامم هی بهم می گن این رفتارم به ضرر خودمه ولی اونا نمی دونن من تو چه جوی بزرگ شدم...

ای کاش برم از اینجا برای همیشه...

عاشق نویسندگی و کتاب. حامی حقوق حیوانات. شطرنج و شنا و آشپزی رو هم خیلی دوست دارم. کاربریم دست دو نفره یکی خودم یکی خدا پس همه حرف‌هام‌رو خودم گردن می‌گیرم😂 به شدت معتقدم به اینکه انسان‌هایی که محترم نیستن و فقط توهین می‌کنن لایق جواب نیستن و جنگ قومیتی مسخره‌ترین جنگ بین بشره... دوست‌دار همه‌تونم! حتی اونایی که دوست‌دارم نیستن. نامه‌ای از جانب یه دختر نویسنده برای خدا: خدایا... یعنی می‌شه یه روزی بایستم و رو به آسمون قشنگت فریاد بزنم شکرت؟ شکرت که ناله های دلم رو بی جواب نذاشتی؟ اصلا بی خیال دورت بگردم... بی خیال ناله های قلب کوچیکم.. همین‌طور بی‌دلیل شکرت! شکر وجودت... دوستت دارم خدای مهربون من...

درکت میکنم عزیزم ،منم اینجوریم ما خیلی گناه داریم .

ولی الان دوتاراه بیشتر نداری یا باید بی اهمیت باشی و راه خودتو بری ،

یا مقابله کنی و طوری رفتار کنی که خودشون متوجه اشتباهشون بشن .

درهردوصورت شما عزت نفستون رو باید بالاببرید جانم.

و خداوند هرگز تو را رها نکرده است ....🤍چرخ گردون چه بگردد چه نگردد تو بخند 😊

درکت میکنم عزیزم ،منم اینجوریم ما خیلی گناه داریم .ولی الان دوتاراه بیشتر نداری یا باید بی اهمیت باش ...

راستشو بخوای بی تفاوت بودن خیلی سخته..

منم بالاخره ادمم... دوستامو می بینم... ارتباطشون با خونواده هاشون رو می بینم... بعد وقتی با شریط خودم قیاس می کنم کلی از خدا گله می کنم..

بچه که بودم فکر می کردم وضعیت همه همینه تا اینکه سنم بالاتر رفت ...

کدوم خانواده به خاطر یه غذا این همه بچه شو تحقیر می کنه؟

عاشق نویسندگی و کتاب. حامی حقوق حیوانات. شطرنج و شنا و آشپزی رو هم خیلی دوست دارم. کاربریم دست دو نفره یکی خودم یکی خدا پس همه حرف‌هام‌رو خودم گردن می‌گیرم😂 به شدت معتقدم به اینکه انسان‌هایی که محترم نیستن و فقط توهین می‌کنن لایق جواب نیستن و جنگ قومیتی مسخره‌ترین جنگ بین بشره... دوست‌دار همه‌تونم! حتی اونایی که دوست‌دارم نیستن. نامه‌ای از جانب یه دختر نویسنده برای خدا: خدایا... یعنی می‌شه یه روزی بایستم و رو به آسمون قشنگت فریاد بزنم شکرت؟ شکرت که ناله های دلم رو بی جواب نذاشتی؟ اصلا بی خیال دورت بگردم... بی خیال ناله های قلب کوچیکم.. همین‌طور بی‌دلیل شکرت! شکر وجودت... دوستت دارم خدای مهربون من...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

راستشو بخوای بی تفاوت بودن خیلی سخته..منم بالاخره ادمم... دوستامو می بینم... ارتباطشون با خونواده ها ...

ببین عزیزم بیا مسئله هارو قاطی نکنیم ...سخته درسته ،ولی همیشه همه چیز اونطور که ما میخوایم نیست ،یا میشه تغییرش داد یا باید بیخیالش شد ...که شما سعیتون رو اول باید روی تغییر بزارین ...

میشه بپرسم چندسالته ؟ و بیشترین مشکل اونا با تو چیه؟

و خداوند هرگز تو را رها نکرده است ....🤍چرخ گردون چه بگردد چه نگردد تو بخند 😊

ببین عزیزم بیا مسئله هارو قاطی نکنیم ...سخته درسته ،ولی همیشه همه چیز اونطور که ما میخوایم نیست ،یا ...

تو تاپدک گفتم.. بیست سالمه..

مشکل خاصی ندارن باهام... کلا از بچگیم رفتارشون این طوری بوده... سر کوچکترین مسایل هم جلو خودشون هم جلو فامیل خوردم می کردن..

کوچک ترین اعتمادی بهم ندارن... از همون بچگی با اینکه تا بحال دست از پا خطا نکردم...

شدیدا بدبین و سیاه دل بودن نسبت بهم...

هرازگاهی حس می کنم بچه سرراهی ام..

عاشق نویسندگی و کتاب. حامی حقوق حیوانات. شطرنج و شنا و آشپزی رو هم خیلی دوست دارم. کاربریم دست دو نفره یکی خودم یکی خدا پس همه حرف‌هام‌رو خودم گردن می‌گیرم😂 به شدت معتقدم به اینکه انسان‌هایی که محترم نیستن و فقط توهین می‌کنن لایق جواب نیستن و جنگ قومیتی مسخره‌ترین جنگ بین بشره... دوست‌دار همه‌تونم! حتی اونایی که دوست‌دارم نیستن. نامه‌ای از جانب یه دختر نویسنده برای خدا: خدایا... یعنی می‌شه یه روزی بایستم و رو به آسمون قشنگت فریاد بزنم شکرت؟ شکرت که ناله های دلم رو بی جواب نذاشتی؟ اصلا بی خیال دورت بگردم... بی خیال ناله های قلب کوچیکم.. همین‌طور بی‌دلیل شکرت! شکر وجودت... دوستت دارم خدای مهربون من...

تو تاپدک گفتم.. بیست سالمه..مشکل خاصی ندارن باهام... کلا از بچگیم رفتارشون این طوری بوده... سر کوچکت ...

خب گلم بنظرم اولن عزت نفست خیلی خیلی پایینه که تا الان هیچ اعتراضی نکردی .

عزت نفستو تقویت کن ،

تو خودت میدونی هیچ مشکلی نداری ،مشکل از دیدگاه اوناست .

و سعی کن ریشه یابی کنی گیرایی که بیخود بهت میدن و برای خودت حداقل رفع کنی که دلت نشکنه ...

آدم وقتی چیزی بهش میگن که واقعیت نداره نباید ناراحت بشه چون اونا اشتباه میکنن.

کم کم سعی کن بهشون بفهمونی اگ تفکرشون چیز دیگست باید به احترام تو تو جمع شخصیتتو حفظ کنن ...


و خداوند هرگز تو را رها نکرده است ....🤍چرخ گردون چه بگردد چه نگردد تو بخند 😊

خب گلم بنظرم اولن عزت نفست خیلی خیلی پایینه که تا الان هیچ اعتراضی نکردی .عزت نفستو تقویت کن ،تو خود ...

حق با تو هست... من وقتی ششم به هفتم بودم تونستم از مدرسه برتر شهرمون قبول بشم.. یادمه اون دوران حس می کردم بالاخره به یه دردی خوردم... خیال می کردم حالا دیگه رفتارشون باهام خوب میشه... فکر می کردم بهم افتخار می کنن که برخلاف تصوراتم مامانم چپ و راست تو ذوقم می زد و همون یه ذره اعتماد به نفسی که برای خودم ساخته بودم از بین برد... به حدی که به این نتیجه رسیده بودم که حتی یه موفقیت کوچیک هم کسب نکردم و صرفا وظیفه م رو انجام دادم.

تا اینکه وارد اون مدرسه هه شدم و دیدم خانواده های دیگه برای کوچکترین ترقی بچه هاشون جشن می گیرن و خوشحالی می کنن.

بعد با خودم گفتم اشکال نداره اگه درس بخونم و یه دانشگاه خوب قبول بشم دیگه محاله به چشمشون نیام..

۱۸ سالگی کنکور دادم و از یه جای خوب قبول شدم.. حتی یه تبریک هم نگفتن!! باورت میشه؟ از مدرسه به خونمون زنگ میزدن بهم تبریک بگن.. کل فامیل زنگ میزدن خونه ولی من اینو نمی خواستم... دلم فقط می خواست به چشم اون دو نفر بیام که نمی اومدم😭

خیلی دلم ب حال خودم میسوزه... نه بلدم ازشون دل بکنم نه می تونم با این قضیه کنار بیام... تو حسرت یه محبت پدری یا مادری موندم.. تورو خدا شما بگو مگه میشه ادم همچین خانواده ای داشته باشه؟؟ هی با خودم فکر می کنم نکنه واقعا مشکل از منه؟؟ نکنه زشتم که به عنوان یه دختر دوستم ندارن؟ نکنه به خاطر جنسیتم ازم خوششون نمیاد؟ پوستمم گندمیه هرازگاهی فکر می کنم نکنه چون مامان دختر سفید دوست داره ازم بدش میاد..

ببخش زیاد حرف زدم نیاز داشتم تایپ کنم و گریه کنم.. همه این حرفا سر دلم مونده بود.. معذرت می خوام وقتتو گرفتم.. ببخش..

عاشق نویسندگی و کتاب. حامی حقوق حیوانات. شطرنج و شنا و آشپزی رو هم خیلی دوست دارم. کاربریم دست دو نفره یکی خودم یکی خدا پس همه حرف‌هام‌رو خودم گردن می‌گیرم😂 به شدت معتقدم به اینکه انسان‌هایی که محترم نیستن و فقط توهین می‌کنن لایق جواب نیستن و جنگ قومیتی مسخره‌ترین جنگ بین بشره... دوست‌دار همه‌تونم! حتی اونایی که دوست‌دارم نیستن. نامه‌ای از جانب یه دختر نویسنده برای خدا: خدایا... یعنی می‌شه یه روزی بایستم و رو به آسمون قشنگت فریاد بزنم شکرت؟ شکرت که ناله های دلم رو بی جواب نذاشتی؟ اصلا بی خیال دورت بگردم... بی خیال ناله های قلب کوچیکم.. همین‌طور بی‌دلیل شکرت! شکر وجودت... دوستت دارم خدای مهربون من...

حق با تو هست... من وقتی ششم به هفتم بودم تونستم از مدرسه برتر شهرمون قبول بشم.. یادمه اون دوران حس م ...

الهی عزیزم ،اینظوری نگو مطمئنم هر پدرمادری آرزوی داشتن همچین دختری داره  فقط خب رفتارها متفاوته و آزمایش الهی هرکدوممون باهم فرق میکنه خب ...

تقریبا منم تو این شرایط بودم  ...

من از شرایط تو نمیدونم زیاد ولی تنها چیزی که مطمئنم ازش اینه که تو هیچ مشکلی نداری ...


و خداوند هرگز تو را رها نکرده است ....🤍چرخ گردون چه بگردد چه نگردد تو بخند 😊

الهی عزیزم ،اینظوری نگو مطمئنم هر پدرمادری آرزوی داشتن همچین دختری داره فقط خب رفتارها متفاوته و آز ...

ممنونم که درد و دلام رو خوندی... خیلی حالم رو بهتر کرد...

از ته دل آرزو می کنم همیشه شاد و خوشحال زندگی کنی... برای منم دعا کن که خدا یه راه جلو پام بذاره که نه دل اونارو بشکنم نه خودم بیشتر از این آسیب ببینم...

عاشق نویسندگی و کتاب. حامی حقوق حیوانات. شطرنج و شنا و آشپزی رو هم خیلی دوست دارم. کاربریم دست دو نفره یکی خودم یکی خدا پس همه حرف‌هام‌رو خودم گردن می‌گیرم😂 به شدت معتقدم به اینکه انسان‌هایی که محترم نیستن و فقط توهین می‌کنن لایق جواب نیستن و جنگ قومیتی مسخره‌ترین جنگ بین بشره... دوست‌دار همه‌تونم! حتی اونایی که دوست‌دارم نیستن. نامه‌ای از جانب یه دختر نویسنده برای خدا: خدایا... یعنی می‌شه یه روزی بایستم و رو به آسمون قشنگت فریاد بزنم شکرت؟ شکرت که ناله های دلم رو بی جواب نذاشتی؟ اصلا بی خیال دورت بگردم... بی خیال ناله های قلب کوچیکم.. همین‌طور بی‌دلیل شکرت! شکر وجودت... دوستت دارم خدای مهربون من...

ممنونم که درد و دلام رو خوندی... خیلی حالم رو بهتر کرد...از ته دل آرزو می کنم همیشه شاد و خوشحال زند ...

قربونت برم عزیزم ،وظیفمه .حتما ،توهم همینطور .

فقط به خودت بیشتر مطمئن باشیا،اگ هم سخته میتونی دوره های رایگان عزت نفس و شرکت کنی که توی گوگل پره ...

و خداوند هرگز تو را رها نکرده است ....🤍چرخ گردون چه بگردد چه نگردد تو بخند 😊

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز