دوستان اول اینو بگم من اول با یه نفر اشنا بودم به مدت ۶ سال منو حسابی زله کرد و خیلی دلم شکست و حالم خوب نبود طوری که به خاطرش هر چی خواستگار بود و رد کردم
حالا یه خواستگار داشتم اینا گفتن من گفتم امتحان دارم قرار شد بعدا بگن خبر بدن من امتحانمو داده باشم(ازمون استخدامی بود)خلاصه بعد ۵۰ روز چند بار زنگ زدن که بیان و اینا و من قبول کردم با اینکه حالم خراب بود از قضیه اونی که باهاش ۶ سال بودم و گفتم اشکال نداره بیان من اما من قطعم جوابم منفیه البته به اونا نگفتما فقط به خانوادم چون حال روحیم به شدت خراب بود
خلاصههه ساعت ۹ شب زنگ زدن که حال بابای پسره خراب شده نمیتونن بیان (ما هم فامیل نیستیم که بتونیم بفهمیم)
من گفتم نکنه پشیمون شدن
که خلاصه باز یه هفته بعد گفتن زنگ زدن که شوهرش تازه داره مرخص میشه مشکل قلبی بود و قسم داد که فکر نکنید الگی گفتیم و اینا حتما میایم و از این حرفاا بلاخره یا دختر حرفش نمیخوره یا پسر یا حرفشون میخوره )
خلاصه از اون موقع داره یک ماه میگذره و من الان حالم خوبه و الان دوست دارم اشنا بشم ولی اون موقع اون شب اگر میومدن قطعا جوابم منفی بود
حالا میگم چرا یک ماه شده هنوز نیومدن به نظر شما پشیمون شدن؟