من چند روز پیش امتحان تو شهری قبول شدم و از آموزشگاه زنگ زدن پرونده ات رو بیار تا دو ساعت دیگه منم شوهرم خونه نبود و نمیتونستم ببرم شهرک میشینیم که یادم افتاد دوستم(سارا) که همسایمونه قراره بره طرفای اموزشگاه بهش زنگ زدم گفتم میتونی پروندم رو تحویل آموزشگاه بدی که گفت باشه و اومد بردش
یه چیز دیگه اینکه شوهر این همسایمون با شوهرم رفیقن البته نه خیلی صمییمی رفیق دوران دبیرستان و اینا هستن تقریبا دو سه ماه پیش همین شوهر دوستم بهم زنگ زد که مهدی هستم(مستعار) شماره شوهرم حمید (مستعار) رو میخوام نمیدونم چرا شمارش رو نداشت منم شماره شوهرم براش فرستادم
حالا شوهر دوستم اونروز که پرونده آموزشگاهم رو تحویل دادن دو سه تا از عکسای سه در چهار پروندم زیاد بودن بهشون دادن میتونست عکسا رو بده سارا برام بیاره ولی پیام داده بود به خطم الان پیاما رو میفرستم تو دهنمن پاکشون کردم شوهرم حساس نشه