2777
2789

ببخشید من دوباره سر این موضوع تاپیک میزنم. 

کسی اینجا هست که در جریان تاپیکای اخیر من باشه؟؟ مشکلات زندگیم یه طرف اینم شده دردسر از این طرف.

خلاصه میگم یه دو هفته پیش یه دانشجوی پسر سر بحثی زده تو گوشم. من استاد یه درسشون هستم. بعد این پا اون پا کردن بلاخره رفتم حراست گزارش دادم....

هیییع زد؟

دوره زمونه عوض شده هااا 

من دهه هشتادیم ولی معلم کلاس اولم خدا ازش نگذره زد تو گوشم 

نمیگم کارش درست بوده اتفاقا خیلی عوضی بود ولی الان دانش آموز دانشجو عا چه جراتی پیدا کردن

لاااایک نکنننن😤

جل الخالق زمان ما استاد خانم که میومد سر کلاس شر ترین پسر هم آروم میشد به احترامش هرچی هم میگفت تو نمیگفتیم چه برسه بزنیم تو گوشش ، عجایب شهر شده

آقا هستم آقا هستم آقا هستم | من از خودم برات یه سرزمین ساختم تو شب و روز فکر اونور مرزی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

زده تو گوش استاد؟؟؟ شمام بعد کلی تعلل رفتی گزارش دادی؟ خدایی چرا؟

ماورای باورهای ما، ماورای بودن ها و نبودن های ما، آنجا دشتی‌ست فراتر از همه‌ی تصورات راست و چپ؛ تو را آنجا خواهم دید.        

یه چیزی یادم رفت بگم خصوصی عذرخواهی کرد اما توی جمع نه. منم رفتم حراست. دیگه داستان این با حراست چی بود را خبر ندارم سر کلاسای منم نیومد. اما یه دو ساعت پیش یه پیام خصوصی توی پیام رسان داده بود که: حتی یه لحظه هم از اون سیلی که زدم پشیمون نشدم. ببین چه عاقبتی در انتظارته

خوب چی شد؟ سر کلاسات اومد؟ 

من با استعداد بودم، یعنی هستم ؛بعضی وقت ها به دست هایم نگاه میکنمو فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشومیا یک چیز دیگر، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند،سیفون کشیده اند، دست هایم را حرام کرده ام، همینطور ذهنم را ...!
من به شما نگفتم این آدم شره؟ بعدا دردسر درست می کنه. این میدونه من ترسیدم

شما متاهلی؟

در آیینه زنی میبینم زیبا، مغرور و قدرتمند.آن قدر سرسخت که جبر روزگار تارهای سفید لابه لای گیسوانش است، من عاشق این زن هستم💍

همینم برو به حراست گزارش بده 

من با استعداد بودم، یعنی هستم ؛بعضی وقت ها به دست هایم نگاه میکنمو فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشومیا یک چیز دیگر، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند،سیفون کشیده اند، دست هایم را حرام کرده ام، همینطور ذهنم را ...!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792