چند ماه پیش واسه خواهر م خواستگار اومد ۱۵سالشه بعدش خواستگار ۲۸ سالشه قدش کوتاهه وضعیت مالیش خوبه بعدش بابام نداد گفت بچس ... در صورتی که از ۱۰ سالگی به من میگفتن ترشیده تو خونه مونده حیف نون هر روزم گریه بود نذاشتن برم اول دبیرستان نمونه دولتی قبول شدم بعدش خواهرم ولی از پسره خوشش اومده بود یه ماه پیش پسره به شوهرم گفته بود ما باهم در ارتباطیم میگه پدر و مادرم منو نمیدن بهت بعدش خواهرم گوشی نداره فقط مال مامانم استفاده میکنه الان یخ شهرستان دیگه درس میخونه بعدش من به شوهرم گفتم نه بابا دروغ میگه مرتیکه از خواهرم پرسیدم گفت بجون مامانم بجون دخترت بخدا دروغ میگه بعد پریروز هر چی به خواهرم گفتم شوهرم بهم گفته پسره به شوهرم گفته انتظار نداشتم بری به زنت بگی