بچه ها همه کاراشون گردن شوهرمه...کشاورزی دامداری..خسته شدم من باردارم ماه اخرمه و منتظر دردمم شوهرمو همیشه میفرستن دنبال کاراشون..جالبه ی پسر دیگع همدارن که اصلا ب روی خودش نمیاره ک کمک کنه..موقع کارا ک‌میشه پدرشوهرم خودشو میزنه ب کمر دردوپا درد اصلا کاری نمیکنه اما اگه پای مسافرت و عروسی باشه اصلا نمیزاره ک ما بریم ب شوهرم میگه خودمون میریم تو باش پای کارها و با پسر دیگش هماهنگ میکنن ک مرخصی بگیره از کارش و دوخونواده میرن...خسته شدم دیگه...یبار گقتم اقا اگع کارتون توی روز بود بره شوهرم مشکلی نیس ولی شب برام سخته تنها باشم جای دیگه هم راحت نیستم بخوابم..اما انگار ن انگار هنوز دوقوروت ونیم پدرشوهرمم باقی بود ک خواهر یا برادرت بیان خونتون یخوابن تنها نمون خب...الانم باز شب شوهرمو میخاد بفرسته پای زمین های کشاورزیش...دلم غصه گرفته بخدا...چیکار کنم شوهرمم خودش زبون ندارع اصلا که بگه نمیتونم..خیلی حرصم میگه ک‌موقع کارا خودشو میزنه ب مریضی اما پای عیش و نوش اصلا ب ما جوونا نمیزارع ک تفریح کنیم
تقصیر شوهرته خب!! از اول خودشو دم دستی کرده
الانم خودش باید بگه نه نمیام میخوام پیش زن پا به ماهم باشم، شما هیچی نگو که الکی خودت و عروس بده جلوه میدی وگرنه فایده ای نداره
خرجتونو میدن مگه؟
دقیقا خانواده شوهر منو توصیف کردی من ب مادرشوهرم گفتم فقط این پسرت ک نیست پ برادرشوهرم چی گف اون معده درد میکنه خیلی عفریتس برمیگرده ب شوهرم میگه برا زنا لباس نخر بگو خودش کار کنه لباس بخره
شغل شوهرت جداست یا پیش پدرش کار میکنه!؟
اگه اینجوره که حق با پدرشوهرته
درغیر این صورت بشین یه صحبت اساسی بکن با شوهرت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
