امروز خواب دیدم یه مار بزرگ خریدم ولی خیلی وحشی بود همش هم به خودم هم به بقیه حمله میکرد بعد یه لحظه شکل یه زن دیدمش بعد میخواستم بهش غذا بدم بهم حمله میکرد و ازش میترسیدم مثلا سرش شکل یه زن بود یه زن دراز تنه اش شبیه مار همش تو خونمون و هر جاااا میرفتیم بود و همش به همه میپرید بعدش دیدم با خونوادم یعنی پدر مادر داداشم تو ماشین بودیم تصادف کردیم ولی من تو یه خونه بودم ک ازم مراقبت میکردن ولی هر چقدرررر سعی میکردم از خونوادم خبری بگیرم نمیشد تو بی خبری مونده بودم
اولش ک بنظر من یه زنه اطرافته ک با زخم زبوناش اذیتت میکنه
بقیشم اهمیت نده
میگن تو خواب اگه اتفاق بد افتاد
مثلا تصادف و مرگ خبر از طول عمر میده
فقط صدقه بده
یه صلوات مهمونم کن استخدامی قبول شم منم دعا گوی تو خواهم بود/ یه رمان نوشتم هرکی خوند خیلی تعریف کرد گفتن از صفحه ۳۰ و ۴۰ ب بعد تا تموم نشد زمین نذاشتیم، حتی یه خانم ۴۵ ساله که اهل کتاب نبودگفت وقتی تمومش کردم ساعت۳ صبح بود و چشام سرخ شده بود و اما واقعا ارزششو داشت اسمش: رمان جادوی زمان مطمئن باش عاشقش میشی، اگه با نظرم موافق نیستی ریپ نکن، اخلاقم بشدت شبیه ایینه س، خوب باشی باهات خوبم بد باشی مث خودتم/ اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم/ امام زمان خودت به دادمون برس ک این دنیا به درد زندگی نمیخوره /مهربانی را بکار، بالای هر زمینی و زیر هر اسمانی... و اگر جای دانه های که کاشتی را فراموش کردی؛ روزی باران جایشان را به تو نشان خواهد داد؛ و تو نمیدانی کی و کجا ان را خواهی یافت اما بی شک کار نیک هرجا که کاشته شود؛ روزی به بار مینشیند :) متخصص کیک و گل اگه کسی سوالی درمورد گل و کیک داشت منو تگگ کنید اگه زیر سن قانونی هستین لطفا پستای منو ریپ نکنید ممنون