آره منم از یه طرف حرفای شوهرخواهرم برام مشکوک بود از یه طرف حس کردم خواهرم مشکوکه به شوهرش و رفتارش با من
برا همین به خواهرم گفتم. جزئیاتش رو نگفتم ولی گفتم حس میکنم یه چیزی تو زندگیتون غلطه که شوهرت حواسش به زن های دیگه است
شوهر خواهر من خیلی ادم خوبیه و فکر می کنم از سر خیرخواهی چون من جدا شدم بهم محبت می کرد و پیشنهاد کمک بهم داد اما می دونم که این کار آخر و عاقبت نداره. از خیرخواهی شروع میشه و بعد شکل اون علاقه عوض میشه. کمکش رو قبول نکردم و باهاش سر سنگین شدم به خواهرمم همین جوری توضیح دادم
نمی دونم دیگه خواهرم چیکار کرد که هم شوهرش خودش رو جمع کرد و میونه من و خواهرم به هم نخورد