بابا این داداش من میخواست ازدواج کنه مامانم یه دختر خوب ساده پیدا کرده بود که یه مدت باهم حرف زدن خلاصه داداشم گفت ما بهم نمیخوریم و خلاصه نگرفت کارشون باهم
بعد دیگه مامانم گفت من برات دختر پیدا نمیکنم بعد چند ماه دیدیم با یه زن که جدا شده و بچه هم داره رابطه داره داداشم ۳۵سالشه خانومه ۳۰سالش خلاصه برا زن کمک کرد مغازه بزنه و براش همه کار کرده خیلی عاشقشه قراره عقد کنن یکی دو ماه دیگه من با اینا کاری ندارم ها ولی داداش من بساز بفروشه بهش یه پولی دادم سودشو بهم بده الان سه ماه هرچقدر میگم نمیده منم در شرف ازدواجم واقعا ناراحت میشم میبینم مثلا میره برای روز دختر که طرف زن هست کادوی چقدری میگیره ولی پول منو نمیده دلم میکشنه