من فک میکنم بابام مشکلات روانی داره
من خودم سرکار میرم خرجمو میدم تا جایی که بشه شهریه دانشگاهم خودم میدم از ترم یک تا الان که سال اخرم
امشب بابام گفت فلان چیز رو پرداخت کن گفتم من ندارم از کجا بدم
یهو گفت امروز دو تومن خرج ماشینت کردم و ..(بعد از سالها یه خرجی برا من کرده بود راستش من تو دلمم خوشحال بودم حس میکردم پدر دارم)و کلی بد و بیراه گفت و بعدم من جواب ندادم اومدم برم تو اتاقم داد زد و فحاشی کرد که پرداختش کن و یه فوش خیلی خیلی زشتم داد که برادرم برگشت با عصبانیت به بابام نگاه کرد که بابام ساکت شد،البته داداشم ۱۶سالشه بزرگ نیست
جالب اینجاست من فکر میکردم چه بچه ی خوبی ام که هیچ خرجی نداشتم برا خانوادم و سر پام بودم و خریدامو کردم ولی..