سلام خانما من یه هفته ای خونه نبودم و به خاطر بیماری مادرم رفتم شهرستان تا کمکش باشم شوهرمم تو این مدت اکثر وقتا سرکار بوده و یکی دوبار اومده خونه برای حمام و کارای دیگش..وقتی اومدم خونه یه لکه های عجیب روی دیوار و فرشا بود شبیه لکه خون هرچی به شوهرم اصرار کردم میگفت نمیدونم چیه ولی آخه کسی غیر از اون وارد خونه نشده بوده چطور میتونه نفهمه از وقتی اومدم اعصابم بهم ریخته اصلا فکرای خوبی به سرم نمیاد آخه چی میتونه باشن اینا بنظرتون ممکنه خون باشن؟
کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شدكوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود بردمن پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين مي نوازد، آرام، آرام. پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
یه وکیلی میگفت ۶۰سال وکالت انجام دادم اکثر شکایات بین کسانی بود که به هم اعتماد داشتند مثلا وقتی یه مبلغی به کسی میدی نمیره ولی وقتی کل سرمایه اتو میدی دستش میذاره میره حالا تو ک کل احساساتتو خرجش کردی میگی چرا یه دفعه اینجوری شد؟؟!