مامان بزرگم کمرشو عمل کرده خانواده ام میخوان شب برن عیادتش منم میگم نمیام از فامیلامون بدم میاد بابام ولی نمیزاره میگه الا و بلا باید بیای😭😭😭😫😫چیکار کنم یه بهونه قوی بگید لطفااا🥺🌻
رفتیم اونجا فقط یه سلام دادم خیلی رسمیییی نشستم تا آخر هیچی نخوردم و هیچی نگفتم ، حتی نگاه هم نمیکردم سرم پایین بود اگه چیزیم میپرسیدن بدون نگاه کردن تک کلمه ای جواب میدادم قیافمم تو هم بود ، خیلی بد بود خلاصه جوری که صاحبخونه کاملا متوجه شد به زور منو آوردن
مثل شیشه باش هر کی شکستت ببرش ___ یـܘ ܝوܝ̇ ܣـܩـࡅ߳ـوܝ̇ߺـو ܩیܦ̇ܝوܢܚ݅ܩܢ ܢܚ݅یܝܭߊܭߊئو ܩیـܟܿܝܩ:)من عجیب نیستم من یه نسخه محدودم🤍 ߊࡅ߭ܧܥ ࡅ߳ࡐ ܥܼܥ̇ߊܢ̣ܨ ࡐߊܢܚܩܢ ܭܘ ܝ݆ߺܝࡅ߳ߺߺܙ ࡅ߳ࡐ ܩࡅ࡙ܢܚ݅ܘ حࡐߊܢܚܩܢ ܢ̣ܣࡅ߳ߺߺܙ ܩࡍ߭ ܢܚ݅ܥܩܢ ܥܝܭَࡅ࡙ܝ ࡅ߳ߊࡅ݅ߺࡅ࡙ܝࡅ߳ߺߺܙ ܝࡐ ܧܠܢ̣ܩܢ ࡅ߭ܩࡅ࡙ܢܚ݅ܘ ܭࡅ߭ܥ ߊࡎܠߊ ߊܝ̇ࡅ߳ߺߺܙ ܥܠܙ ࡅ࡙ܘ ܩܫ̇ܝࡐܝ ܢ̣ܨ ܭܠܘ ࡅ߭ܭَߊܘ ܧܠܢ̣ܚ݅ࡍ ࡅ࡙ܘ ܥ̇ܝܘ ܢܚ݅ܥܘ ܢܚ݅ܥܘ ܩܨ ܥࡐࡅ߭ܨ ܩࡍ߭ ߊࡅ࡙ࡍ߭ ࡅ߭ܢ̣ࡐܥܩܢ ܥܠܙ ࡐ ࡅ߳ܫ̇ࡅ࡙ࡅ࡙ܝ ܝܦ̇ࡅ߳ߊܝܚ݅ࡍ ܟܿࡐܥܩܢ ܩࡐࡅ߭ܥܩܢ ࡅ߳ࡐܨ ܭߊܝܚ݅ࡍ ߊ߬ܟܿܘ ܩࡍ߭ ߊࡎܠߊً ߊࡅ࡙ࡍ߭ ܢܚ݅ܭܠܨ ࡅ߭ܢ̣ࡐܥܩܢ تو خودتو داری نمیدونی نداشتنت یعنی چی :)! به غم کسی اسيرم که ز من خبر ندارد 🤍 گاهی وقتا احمقانهترین و دستنیافتنیترین رویاها و ایدهها میشن نقطه پرتاب تو....