بارها شوهرم حسرت کسایی که خانماشون کارمنده رو میخوره
وقتی میگم برم سرکار میگه فقط معلمی که اونم من اصلا دوست ندارم
از شانس من دو تا از خواهرشوهرا همزمان معلم شدن تازه البته اینقدر شوهرم و خانوادهاش خوشحالن که باورت نمیشه علی الخصوص که یکیشون مجرده و از وقتی قبول شده مدام براش خواستگار میاد
همینطور کم و بیش تیکه هایی اومدن مثلا شوهرم یه بار بهم گفت مثل حسودا رفتار میکنی و در کل منتظرن من کوچکترین حرف و رفتاری بکنم که بزنن تو سرم که تو کارمند ومعلم نیستی