بچه ها میشه بیاید انقد گریه کردم یه بارم از حال رفتم بیاید توروخدا بگید تقصیر منه یا این عوضی
تو تاپیکای قبلمم هست پدرشوهرم اینا و ما دو تا خونه شریکی داریم ک یکی از خونه ها سهم پدرشوهرم بیشتره حالا قرار بود بره تو همون خونش اینجا رو ما پول بدیم ازش بخریم حالا تازه با خبر شدیم آقا میخاد تقسیم ارث کنه و خونه ای ک قرار بود برن روش و فروخته به برادر شوهرم اینجارم کمن نشستم امروز اومدم دیدم اومده خونم میگ یه ماه میمونم با پولی ک از برادرشوعر گرفتم طبقه پایینمو درست کنم منم دعوا راه انداختم گفتم قبول نیست بهم گفت از خونه بابات نیاوردی هسمرمم گفت قبول نیست بهش میگه اینجا منم مثل تو شریکم همینه ک هست اومده تو خونم از امشب میگ یه ماه میمونم منم بهش گفتم خدا ازتون نگذره زندگی و جوونیم رو نابود کردید اونم بهم گفت خدا خونه بابات و خراب کنه ک تورو پس انداخت منم یه داداش دارم از دور دنیا دور از جونش اگ ویرایش بشه خونه بابام خرابه دیگ منم بهش گفتم قربون داداشم بشین انگشتهای محبت بابام تکتک بره تو چشمت ک انقده دوست داره اونم بهم گفت توبهم گفتی ک منگفتم بهت حالا نمیدونم چیکار کنم میخام فردا جمع کنم برم خونه بابام اینا اومدن یه ماه بمونن تا طبقه پایین تکمیل بشه دارم روانی میشم دوتامون کم مونده بیرونش کنیم باز اومدنشست خونم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مگه چند نفرن؟اومده خونه پسرش ..خونش درست شه میره..درسته بد حرف زده باهاتون اما احترامشو نگه دار میگی ...
سه تا پسر داره دوتایی دیگ جدا شدن سهمشونم بردن شوهر احمق منم با این کار کرده خونه گرفته ولی یه مقدار از سهم پدرشوهرم تو اون یکی خونه بیشتره کاونم بدون مشورت با ما رفته فروخته به برادر شوهرم اومده طبقه پایین ما بشینه نیمه کارس با پولی ک از برادرشوعر گرفته میخاد درست کنه پول مارم میده بقران اگ جای من بودی روانی میشدی رسماً خرمون کرده
شما با رفتارت شخصیتتو نشون میدی ..اونا هم همینطورمیگن خدا به هرکس به اندازه ظرفیتش تکلیف میده..وقتی ...
برگشته بهم میگ تو خیلی تو روی من وایمیستی اون یکی جاریات اینطور نیستن تو خیر نمیبینی از زندگی آخه بگو مرتیکه مگه بابامی شانس منع با جاریام اصلا نمیتونه حرف بزنه
نرو ولی پذیرایی درست و حسابی هم نکن واگذار کن به شوهر و مادرشوهرتبا این اوصاف کاش پیش هم نبودین چون ...
کوفتم نمیپزم براش والا روانی منوشوهرم کم مونده بود بیرونش کنیم میگ نمیرم اینجام خونمه بابا بخدا من امسال این خونه رم میفروشم بزار گمشه بره از پیشم نشونش میدم