خانوما سلام
من یه دختر 20 سالم که رابطه خوبی با مادرم ندارم، رابطمون خیلی بشدت بده، چون همش تحقیرم میکنه و فحش میده و تهمتای خیلی بدی میزنه بهم، من دوسال پیش با یه پسری اشنا شدم که 27 سالش بود و شمالی بود، بیکار بود،یوقتاییم تفریحی گل میکشید و عرق میخورد و سیگارم میکشید و سرکار و سربازیم نرفته بود، من بهش وابسته شدم ولی اون خیلی اذیتم میکرد، شهرمون خیلی از هم دوره، مثلا وقتایی ک دعوامون نیشد اون اقا هرچی از دهنش در میومد بارم میکرد و تلفنو روم قطع میکرد، وقتیم ک گریه میکردم میگفت حصله گریه هاتو ندارم، اشکات تموم شد حرف بزن و گوشی و با عصبانیت قطع میکرد،تو این دوسال حتی واسه تولدمم کادو نگرفت،من وارد دانشگاه شده بودم و یکی از همکلاسیام خیلی بهم توجه میکرد و تاحالا با هیچ دختری هم نبوده،منو به خانوادش معرفی کرد تا بیان خاستگاریم با اینکه کل مشکلات و اینامو بهش گفتم ولی گفت من دوست دارم و اینا،این پسر جوری بود ک وقتی من بغض میکردم هرکاری میکرد تا حالم خوب بشه و.. حتی واسه تولدم دوچرخشو فروخت تا بتونه یه کادوی گرون بخره واسم
نزدیک یه هفته پیش اون پسری ک شمال بود و 27 سالش بود زنگ زد و گفت تو یه پسر تو اینستا فالو داری پس نمیخام باهات باشم دیگه، در صورتی ک خودش کل دخترای محلو فالو داشت،
از اینکه ازش جدا شدم خوشحالم ولی حالم خوب نیست
میشه لطفا نظراتتونو بگین ک جیکار کنم یکم حالم خوب بشه، چیکار کنم یکم تغییر کنم🥲من نمیتونم با مامانم صحبت کنم و ازش راهنمایی بخام
لطفا شما کمکم کنید