[QUOTE=357180331]مامانت بگه دیگه[/QUOTE
دلش نمیاد
دیگه به فکر این افتادم برم پیش دعا نویس
کارایی که اصلا بهشون فکر نمیکنم
ولی میگن بری دعا نویس برعکس میشه
نمیدونم والا
از سر ناچاری یه فکرایی به سرم میزنه
من خودم خونه ی کسی نمی رم تا دعوت نکنن
اگه بخوام برم هم روز قبل خبر میدم
اونم فقط یک یا نهایت دو ساعت بشینم
سعی میکنم همه رو درک کنم
مزاحم کسی نمیشم
اخلاقم اینه
این اشتباه رو نکن ،برای همین مسئله ساده ،به بابات بگو بزار قضیه رو درست کنه ،نزار مامانت بفهمه با بابات درمیون بزار مشکل رو
دعانویس چیه پای چیزهای بد رو تو خونه اتون باز نکن،یادبگیر تو فردا قراره زن زندگی شی ،مادر شی،اینا خودش تمرین راه زندگی حل کردن این مزاحمت،ببین با بابات مطرح کن بگو بین خودتون بمونه ،تازه خوشحالم میشه بابات
والا چند سال پیش یه همسایه داشتیم تقریبا دو هفته میشد که هی میومد شب میرفت
من ازش بدم میومد
مامانم رک و پوست کنده گفت بچه هام اذیت میشن
ولی اینو میگه خواهرمه
بعضی مواقع نامحسوس به خالم هم میگه ولی اون نمیفهمه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
