شوهرم ادعا میکنه خیلی من و‌بچه ها رو دوست داره و از طرفی از تمام فامیلش حتی مادر و خواهر و برادراش متنفره چون خیلی بهش بی احترامی کردن،ولی تا مامانش میاد خونه تمام حرفا و دلخوریادش میره و پیش مامانش شروع میکنه به بهونه آوردن و تحقیر کردن من،دوباره مامانش که میره شروع میکنه به مهربونی کردن،حالم از این دورو بودنش بهم میخوره
گل آفتابگردون
چرا؟
بهش بگو .بنده خدا جوگیره
این طفلک مهرطلب و بی اعتماد به نفسه
تشنه تایید و توجه
اینا تروماهای عمیق کودکین
چرا همزمان جفتتونو راضی نگه نمیداره مگه میشه اخه اینجوری😐😐😐😐
چرا دلم خاست وقتی مامانش رفت با ماهیتابه بزنی تو سرش
بهشم که میگی شروع میکنه به شلوغ کاری،بعد که میبینه من دلخورم شروع میکنه به موس موس کردن،وقتی تنهاس خیلی خوبه همه کار میکنه، وقتی مامانش میاد میشه شمر،حتی یخ لیوانم جابجا نمیکنه
در صورتی که من کوچکترین بی احترامی به هیچکدومشون نمیکنم
دوتا بچه ناز دارم وگرنه همین الان اقدام به طلاق میکردم حیف
کاش میشد خفش کنم😡
بزار ظهر برگرده انگشت شصت پامو میکنم تو غذاش میدم غذاشو کوفت کنه،فعلا تنها کاری که میتونم بکنم همینه😏
خیلی حرفات کلیه...مثل یکی تاپیک زدهبود که دعوا کردیم شوهرم صددرصد مقصره و بعد که ماجرا رو تعریف کرد دیدیم مقصر خودش بوده بفد توقع داشت همسرش بیاد آشتی
توقع داری با مادرش چجوری رفتار کنه؟وظیفشه احترام بزاره حتی با دلخوری...نمیدونم توقع داری مادرش رو بیمحل کنه تا دل شما خنک بشه؟از کسیکه که خودش بچه داره شنیدن این حرف عجیبه!
هیچ آدمی معصوم نیست همه خطا میکنن حتی در مقابل فرزندشون...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
