خانما شما بگید من چکار کنم من با خانواده همسرم تو یه ساختمونیم از وقتی باهاشون وصلت کردیم دوتا جاری اصلا روابطشون با اینا خوب نبود با اینکه فامیل نزدیک هم هستن . من ندید گرفتم و گفتم هرکی زندگی خودشو داره حالا بعد هفت سال زندگی میفهمم اختلافات سر چیه و چی شده با این حال من خودمو دخالت نمیدم و اینکه مسبب همه اینا پدر شوهرمه....آدمی بشدت لجباز و یک دنده و خود شیفته که بگه آره من میدونم من بلدم من میتونم هیشکی نمیدونه نمیتونه .... دخالت میکنه بخصوص وقتی بچم بدنیا اومد. خب تو یه ساختمونیم رفت و آمد هم زیاده همش میگفت اینجور بچه بگیرید این کارو کنید بارها اعصابمون خورد میکرد ولی میگفتیم از رو دلسوزی حرف میزنه ایراد نداره. جدیدا خیلی بی پروا شده و طوری بامن حرف میزنه که اصلا درست نیست. مشغول خانه سازی و فقط شوهر من کمکش میکنه سر اختلافات با دوتا پسرش اونا اصلا نمیان خونشون اصلا کمک حالش نیستن فقط همسر من دنبال کاراشه این آقا گفت خونه رو بسازم مغازه رو میدم به شماها چند وقت پیش ما گفتیم شما که همچین قولی دادی مغازه رو بده ما خودمون تکمیل میکنیم با پول طلاهام ...زد زیر حرفش با کلی منت و طعنه گفت ماله خودمه نمیدم ما هم کنار کشیدیم ازون موقع رفتارش باهامون خوب نیست. خلاصه اینکه چند روزه بچم ناخوش احوال و ویروس گرفته بردم مطب برگشتنی رفتیم خونه اونا پرسیدن چی شد گفتیم دکتر گفته ویروس وارد بدنش شده ...پدر شوهرم برگشت بمن میگه آره هرروز میری خیابون بچه رو میبری معلوم نیست چی خورده اینطور شده گفتم مگه شما چند بار منو خیابون دیدی که اینو میگی یا کی گفته من میرم خیابون/من عصرا دو ساعتی بچه رو میبرم خونه بابام که یه خیابون فاصله داره بعد برمیگردیم حتی شام هم نمیمونم همسرم میره مسافر کشی خسته بشه میاد دنبالمون و برمیگردیم خونه/ گفتم من فقط میبرم خونه بابام
گفت نه تو همش بیرونی و یه نگاهی به خواهرات بنداز اینطور زندگی کن و... گفتم مگه شما تو زندگی خواهرای من هستی که بدونی اونا چطورن خلاصه خیلی دلم شکست ازش متنفر شدم
شوهرم قول داده ازینجا بریم و مستقل شیم فقط نمیدونم تا اون مدت چطور باهاش رفتار کنم. برادرم میگه با سیاست رفتار کن دوره دعوا تموم شده
خب این همچین افکاری داره منم حساسم زود جوش میارم و دلم میشکنه چطور با سیاست رفتار کنم . لطفا راهنمایی کنید
تا جایی که بدونم اختلافاتشونم با جاریام سر همین حرفا بوده اونا انتظار کمک ازش داشتن ایشون یه ریالی دلش نمیاد خرج کنه و اینکه همش سرکوفت میزنه و دخالت میکنه
اینم بگم یه خواهر شوهر دارم فتنه عالم اون خیلی حرف میاره و میبره خیلیم به حرفش گوش میده اونم بی تقصیر نیست معلوم نیست بهش چی گفته اینم اینجور رفتار میکنه