ای کاش میشد از سکوتم یکی بفهمه چه مرگه بغلم کنه یه دل سیر تو بغلش گریه کنم
خستممم از بس خوشبختی آدما رو دیدم
و دیدم من هیچی نیستمم
گله دارم از خدا آره من گناه کار من روسیاه مگه من چقدر سنمه که روحم اینقدر پیر باشع و داغون
رحم داغونه ولی بخاطر پدر و مادرم تو خودم میریزم
الان وقت خوشی و شادیمه اول جوانیمع
ولی هیچ میلی برای ادامه زندگی ندارم
بهتره بگم هیچ دلیلی واسه زنده موندن ندارم
راست میگن وقتی زیاد خندیدی بدون غمت مغزتو از کار انداخته
صرفاً برای درد و دل