چند روز باید برم آزمایش بدم ، دوست شوهرم آزمایشگاه داره بغل محل کار شوهرمه ، مجبور شدمچند روزه برم سر کارش ..
امروز یه پیرمرد اومده بود ، قیافش از اینپیرمرد بانمکا انجیریا بود خیلی هم تُن صداش جالب بود به درد دوبلهومیخورد ، نمیدونم چ کار حقوقی داشت یهو تو حرفاش به شوهرمگفت : شما نمیدونی جوون ، اینقد مزه میده واسه زن دوم خرج کنی ، اینقد مزه میده کهنگو 😒 ( قیافشم یه جوری مچاله کرد گفت )
شوهرمم میدونه من چقد از این جور حرفا و رفتارا بدم میاد ، شروع کرد خندیدن ، اینقد خندید ، اینقد خندید که اشک از چشماش داشت میومد.
منم اینقد حرص خوردم از ظهر باهاش حرف نزدم ، اینم تو خونه دیده من حرف نمیزنم باهاش ، هی میره رو مخم الکی میگه : اع اع اع ، پیرمرد باید به من چیزای خوب یاد میدادی نه چیزای بد ، نمیگی من کوچولوام زود یاد میگیرم🤦♀️ نیم ساعت بعد میگه دیگه نباید برم سرکار مردمچیزای زشت بهم یاد میدن 🤦♀️ اع اع اع خجالت بکش پیر مرد زن دومچیه 🤦♀️
خلاصه حسابی کیفش کوک شده ، داره کبکش خروس میخونه