ننه از معین، اون قسمتش که میگه عشق تو فقط زیارت نماز بود و عبادت انگار قشنگ ی آدمی مثل مادربزرگمو توصیف میکنه، توی ذهنم میاد چهره مادرجونم، همیشه نگران آینده من هستن واقعاجلو همسرم سرافرازم کردن خیلی جاها
از تو چه پنهان عاشقت بودم ،از دل نه از سلول ب سلولم ،گفتم بمانم گفتی نه،گفتم خدا،گفتی ک همراهت🖤
بنظرم اینکارو نکن شاید کار تو از رو عشق باشه اما اون مادر ک نمیتونه راه بره ممکنه دلش بشکنه یا خجالت ...
میدونی بنده خدا یکم حواس پرتی داره نمیدونم ک میارنش کلا جلو یا نه چون عروسی دخترخاله شوهرم با عروسی خاهرشوهرم عقب نشسته بود خدایی نکردع فلج نیس ها فقط ی ذره تنبل راه نمیره
از تو چه پنهان عاشقت بودم ،از دل نه از سلول ب سلولم ،گفتم بمانم گفتی نه،گفتم خدا،گفتی ک همراهت🖤