من ۳۰ سالمه ، یکیو از مجازی دوس دارم ، ۲ و سال و خورده ای هس ، فقط از چت و تایپ در ارتباطیم ، نه شماره نه هیچی ، هر دومون قصدمان ازدواجه ، مشکل اینجاس خانواده ها سنتی ان قبول نمیکنن ، البته چون می دونم نمی خوام بگیم و هر روز میگم تموم کنیم ،البته قرار مشهد گذاشتیم خودمونو خانواده ها همو اولین بار ببینیم ولی من رفتم اون نیومد ، دفعه اخر خودم یهو برا یه چیز الکی بهش گیر دادم تموم کردم حذف زدم ، ولی انقدر فکرم پیش اونه به کسی نمی تونم فکر کنم ، حتی همه خواستگارامو به خاطرش رد کردم، تو این مدت مثل دیوانه ها شدم از خواب پا میشم با صدا بلند گریه می کنم همه رو بیدار می کنم ، به همه چی گیر میدم بحث می کنم ، دارم دیوانه میشم ، چیکار کنم؟