سلام بچه ها، من دوران عقد سر یه سری کاراشون خیلی عذاب میکشیدم مثلا همه چیو دهنی میکنن همشون از یه حوله و شونه استفاده میکنن، پدرشوهرم بلند آروغ میزنه اونم سر سفره واقعا حالم بد میشه یا مادرشوهرم یه دستمال کهنه تو آشپزخونه داره با همون رو کابینتارو دستمال میکشه گاز پاک میکنه بعد ظرفا و میوه هارو با همون خشک میکنه، یا مثلا تو سینک خلط میکننو مسواک میزنن بعد مادرشوهرم همون سینکو پر آب میکنه سبزیو کاهو توش میخیسونه، تو آبچکون شون هم همیشه پر ظرفه، کمرشو عمل کرده بود یه تشت بود ازش به عنوان لگن استفاده میکرد بعد دیدم تو همون آبلیمو صاف کرد
حالا ازدواج کردم چون نمیرفتم خونشون بمونم دیگه اونقدر نمیدیدمو اذیت نمیشدم چون ظاهریم تمیزن ولی الان باهاشون اومدیم مسافرت همش دارن حالمو بهم میزنن با کاراشون، الان پدرشوهرم دندوناشو گذاشته تو کاسه ای که توش ماست میخوریم، مادرشوهرمم آدامسشو گذاشته بود رو در قندون چیکار کنم میبینم حالم بد میشه دست خودم نیست