خانوما من ۲ سال پیش زن بابام زندگی کردم الان جدا زندگی میکنم و اون برام مادری کرد واقعا ومنم خیلییییی دوسش دارم طوری ک رفتم بیمارستان گریه میکردم و اونم منو از بچه هاش بیشتر دوس داره و اینو از روی رفتاراش و چیزی ک به همه میگه میفهمم بعد الان پاش شکسته ونمیتونه تکون بخوره خواهرم ک جدا شده و بچه ی زن بابامه خونه زن بابام مراقبت میکنه ازش بعد این خواهرم کارت زن بابام دستش باشه ازش به هر بهونه ای پول برمیداره و... بابامم گف دیگه کارتوپول نمیریزم گوشت و برنج میخرم بقیه چیزای مورد نیازم از مغازه کنار خونه بخرید همه چیز داره من میام حساب میکنم
هر پولی توی کارت میره خرج میشه وومعلوم نیس چی شده.... باورت میشه یبار ۵ صبح یدفعه ۱ ملیون از کارت کشیده شد؟ و هیچکدوم گفتن خبر ندارن؟ حالا من نمیدونم این پول برای خرید اگر خرج بشه ک ولخرجیه چون خیلی زیادیه.... هر دفعه بابام ۵ ملیون میریزه و این پنج ملیون به یه هفته نمیرسه .... برنجم بابام میبره گوشتم نمیخرن ک بگیم گوشت میخرن برا اون میره مرغ میخورن اونم به ندرت سر همین گف از مغازه خرید کنید من حساب میکنم گوشت و مرغو برنجم من میارم
خیلیییی فرشته ی واقعی بود برای من ای کاش میشد پیش من زندگیکنه رو چشام میزاشتمش... حیف ک افتاده زیر دست اون بچه هاش و دست منم بستس🥲اونم خیلییی منو دوس داره🥲
میگم پس دردشون چیه از ی طرف گله میکنن از ی طرف میگن عادت نداریم نصف شب ب این و اون زنگ بزنیم چ آدمای ...
دقیقا همین دیگه فقط میخوان کوفت بقیه کنن همه چیو... بخدا حاضرم دختراش برن من برم شبانه روز پرستاری زن باباموکنم ... هم نمیزارن من برم کاراشو کنم خدشونم میکنن هی منت میزارن سرش