شوهرم همش حرف خودشو میزنه اصلا به حرفهای من توجهی نمیکنه.خیلی قلدره همیشه فکر میکنه که اون حرف درستو میزنه.نمیزاره جایی برم.افسردگی گرفتم.حالم خیلی بده به همه شک داره همه رو آدم بد میدونه.احساس میکنم زندونی شدم بخاطر بابام که مریضه نمیتونم به خونوادم چیزی بگم همیشه خونه فامیلهای خودشون میرهمنم باهاش میرم ولی برا خونه مامانم حتی بهونه میاره منم از این وضع خسته شدم.همه فکر میکنن که ما خیلی خوشبختیم ولی من دارم اخلاق بد شوهرم رو تحمل میکنم و به همه میگم که همه چی خوبه فکر میکردم اخلاقش بهتر میشه ولی رفته رفته اعصاب خودم ناراحت شد و بدتر شد به من میگه وقتی میام خونه چرا در اتاقو قفل میکنی درصورتی که اینطوری نیست به همه چی گیر میده منم واقعا نمیتونم برا همه چی توضیح بدم و بگم که انجوری که فکر میکنی نیست .دایم گوشیمو چک میکنه قبل ازدواج خواهرش میگفت با من هم اینطوری بود نمیتونم طلاق بگیرم بخاطر بابام.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
قبل ازدواج شناخت نداشتی ازش?بچه داری? مشکلتون فقط اینه? به نظر خودت علت رفتارش چیه? ببین همه مردا حتی بهترینشون یکیدوتا اخلاق گند دارن۰ اگه میتونی سعی کن با حساسیتاش کنار بیای و رفتاری در پیش بگیر که سختگیریشو کم کنه۰
یا رادَّ ما قَدْ فاتَ : عمر های به سر آمده، روزهای گذشته، خونهای ریخته، عشقهای گم شده، آبروهای رفته، بغضهای شکسته، اشکهای چکیده، و آبهای از جوی رفته را تو باز میگردانی ای باز گردانندهی از دست رفته ها!
شما هم جای من باشین همین کارو میکنین.ولی من طلاق هم نمیتونم بگیرم تنها کاری که میتونم بکنم خودکشیه.چون شهرمون کوچیکه طلاق وجهه خوبی برا خونوادم نداره .