باهام درگیر شد و با مشت زد منو زد لبم رو پاره کرد منم زدمش زیر چشمش رو کبود کردم ۲۲ سالمه از بچگی عذابمون داد معتاد بود میرفت این شهر و اون شهر جوشکار بود واس رفیقاش مفتی کار میکرد ولی ازشون درخواست پول نمیکرد فقط به اندازه ای پول میگرفت که پول مواد تریاک و شیره خودش رو جور کنه منم از بچگی یادمه کلاس سوم بودم میرفتم دستفروشی میکردم خیلی عذابمون داد مادرم رو چند باری یادمه میزد بیخیال بود اصلا به فکر ما نبود میزاشت میرفت بعد دو سه سال میومد توی این دو سه سال هم پولی واسمون نمیفرستاد بعدشم که میومد دستخالی میومد خاله هام و دایی هام کمک کردن به مادرم پولی داشتن میدادن تا ما بزرگ شدیم خیلی رنج و سختی کشیدم هفته قبل باهاش حرفم شد گفتم دیگه حق نداری بکشی خیلی هم بهش گفتم قبلا البته یه چند تا هم بهش فحش دادم حقیقتا دلم از اینجا پر بود که رفته بودم خواستگاری دختری که میخواستمش و قبول نکردن و بعدا فهمیدم گفتن چون پدرش معتاد بهش دختر نمیدیم منم خیلی ناراحت بودم سر این قضیه بهش گفتم باید ترک کنی بحث بالا گرفت و چند فحش دادم حمله کرد و چند تا مشت زد تو صورتم منم اعصابم خورد شدو زدم زیر چشمش رو کبود کردم اونم یه هفته هست که قهر کرده و رفته دیگه هم نمیاد میتونه کار کنه سنش ۵۰ سال ولی خب دوست داره تموم عمرش پای منقل و تریاک بگذرونه شورش رو واقعا درآورده منم خیلی مغرورم نمیتونم بهش زنگ بزنم بهش هم زنگ بزنم احیانا اگر بیاد باز مثل قبلشه چیکار کنم درسته احترام پدر و مادر واجب ولی هیچ وقت در حق ما پدری نکرد
چی بگم امیدوارم حل بشه
گناه داشت
زنگ بزن بیان ببرنش کمپ ترک اعتیاد
ان شآءالله خدا بهترین راه حل رو
واسه آرامش خودت و خانوادت
پیش روتون قرار بده
خیلی فشار روحی داده به من یکی اون داداشم خیلی بی تفاوت مثل بچه است با اینکه سنش از من بیشتر ولی من خیلی داغون شدم سر رفتار و کردار اینا
خیلی ناراحت شدم براتون داداش.اعتیادزندگیارونابودمیکنه توخانواده شوهرمنم یکی هست که بااعتیادش حتی زندگی منم عقب انداخته فقط ب فکرخودشونن وموادشون ب نظرم کارتون درست بوده پدراین نیست ک فقط به دنیابیاره پدروظایفش زیاده این آقادرحق شماپدری نکرده پس خودتوناراحت نکن ولش کن شایدباکارشماسرعقل بیاد
سلام شایداشتباه میگم اگرمیخوادبرگرده بایدترک کنه ورفتاراشا درحدتوانش اصلاح کنه، کمکش کنیدترک کنه، اعتیاد هم به خودش هم به اطرافیانش آسیب می رسونه، مثل یه سری از اتفاقاتی که براتون پیش آمده
منم یه پدر عوضی دارم من و خواهرم چون دختریم تا حالا تو روش واینسادیم اگر داداش داشتم احتمالا اونم همچین کاری باش میکرد
کار خوبی کردی همچین پدری حقشه
ولش کن بره و برنگرده(میدونم یه دلت پیششه ولی نبودنش بهتر از بودنشه)
و اینکه اون دختره اگه دوست داره و باهاش درارتباطی بهش بگو بیا فرار کنیم اگه دوتاتون راضی به ازدواج باشین هیچی جلودارتون نیس
تا خودش نخواد نمیتونه ترک کنه
اون یه بیماره
البته قبول دارم که باعث ناراحتی و عذابه
اون که آدم نمیشه به نظرم شما برو مشاوره بلکه خودت آروم بشی
بهش میگم پدر منم مثل بقیه بچه ها که میبینی ماشین زیر پاشونه منم دل دارم دوست دارم ماشین داشته باشم من که خودم ساعت ۸ صبح میرم بعضی وقتا بخدا ساعت یازده دوازده شب میام خونه تو ام بیا کمک کنیم زندگیمون رو بسازیم دیگه بسته از بچگی بدبختی کشیدیم الان هم پسر بزرگت دیگه سی سالشه بخودت بیا ولی انگار دارم به دیوار میگم منم راستش بجز خدا از کسی نمی‌ترسم سر فحش رو گرفتم بهش من میرم شاگردی میکنم و درآمدی کمی دارم فعلا همین درآمد کمم رو هم باید خرج خونه کنم چون آقا خرجی نمیاره بسته بخدا دیگه هرچی خواستم و نشد گفتم سنمون بزرگ میشه خودمون حل میکنیم مشکلاتو شرایط اقتصادی از این ور یه برادر بزرگتر هم دارم یکار چرتی پیدا کرده با درآمد کم و زمان کم از تبلیش میره اونجا قرص اعصاب هم مصرف میکنه برادر اولیم برادر دومیم هم بردیمش تیمارستان سر کارای پدرم الانم دیگه نوبت منه تا منو داغون نکنه ول نمیکنه
سلام رفیق
منم شبیه این اتفاق برام پیش اومده البته پدرم معتاد نیست.
یه چیزی بهت میگم اونم اینه که این جور مسائل رو بذار گذر زمان حل کنه. کاری باهاش نداشته باش و برو دنبال کار و زندگیت. اون که زندگیش مواد و ایناست پس چه پیش تو باشه و چه نباشه داره کارشو میکنه. خودخوری نکن و خودتو مقصر ندون. درکت میکنم ایکنه پدرتو بزنی خیلی حال بدی بهت دست میده اما مقصر تو نبودی. حالا هم کاری باهاش نداشته باش و بذار اگه برگشت برو بهش بگو که میخوای ببریش کمپ برای ترک. اگه گفت باشه که ببرش و وقتی ترک کرد دعوایی که کردی رو جبران کن و اگه نیومد و لجاجت کرد و ترک نکرد بدار تو دنیای خودش بمونه.
فقط مهم اینه که دیگه باهاش دهن به دهن نشی چون احتمالا دیگه نتونی عوضش کنی. برو دنبال زندگیت و خودتو سرزنش نکن
