شوهرم سه روز پیش بامامانش رفتن شهرستان عیادت داییش.قراربود یروزه برگردن ولی ازاونجا رفتن خونه داداشش الان دوروزه اونجان فرداصبحم میاد میگه قرارنبود برم پیش اومد یهو وگرته شمارم میبوردم ولی کلا خیلی دلگیرم ازش چرااینطوری کرد یبارم باخودش نگفت زن و بچم موندن اونجا .بهونه های الکی میتراشه برای موندش .شماهاازاین اتفاقاافتاده براتون بنظرتون من خیلی سخت میگیرم؟دیشبم کلی باهاش بحث کردم ولی امروز اشتی کردیم فردامیاد اصلا حالو حوصله ندارم ازش استقبال کنم .
حالا سه روز که این حرفا رو نداره!!!
اسیر و زندانی هم نیستین هااا ول کن کوفتش نکن . برای شما هم پیش میاد که تنهایی بری آدم نباید اینقدر عرصه رو به شریک زندگیش تنگ کنه که نتونه دو روز خونه ی داییش بمونه یکم انصاف داشته باشید
خودم شده رفتم سفر بیشتر شده از اونی ک باید میشده!
بچه هامم پیش شوهرم بوده..
اسیر نیاوردین ک عزیزم! دنبال الواتی هم نرفته..
چیشده مگ ؟!
یه جوری میگی زن و بچه م موندن اونجا
انگار توی حبس و تبعید موندی و شوهرت رفته پی عشق و حال و پارتی لب ساحل
بله بعضی وقتا با مامانش میره
از نظر من هیچ اشکالی نداره چرا سختش میکنی رفته اونجا برنامشون عوض شده دلیلی نداره ناراحت بشی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
52 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
