2777
2789

یکیو واقعا دوست داشتم   مادرش زنگ زد برای خاستگاری  قرار بود بیان خونه  اما این وسط من تمومش کردم

چون واقعا کلافه شده بودم  احساس میکردم نظرها و پیشنهاد های من الکی میگه باشه  اما اصلا اهمیتی نداره حرفای من براش

اخرین اتفاقی که افتاد  این بود  مریض بود  گفتم میخای بری دکتر  گفت نوبت گیرم نمیاد  من گفتم اشنا دارم   پیش یه متخصص خوب نوبت گرفتم  اشنا هم بود  نوبت یکی دیگه رو کنسل کردیم که این بره! ساعت 4 عصر نوبت داشت  خلاصه رفته بود خونشون  نمیدونم به پیشنهاد کی صبح ساعت 7 رفته بود عکس برداری فلان  دکتر عکس برداری هم بهش گفته بود اوکیه  مطمعنم مادرش گفته بود برو 

خلاصه ساعت 4 شد  اون منشی زنگید بهم گفت بیمارت نمیاد؟   زنگ زدم به خاستگارم  گفتم کجایی نرفتی دکتر  مستانه خندید گفت نه بابا سگ این ساعت میره دکتر  با پسر عموم بیرونیم

منم قطع کردم و کلا بهم زدم اون رابطه و خاستگاری رو

''اولین بارش نبود این کارا رو میکرد البته'' اینو مثال زدم خودشم میخاست درستش کنیم  

بنظرتون سر موضوع الکی تمومش کردم؟ 

باید عمیق تر فکر کرد. موضوعاتتون همینجور پیش پا افتاده هست یا نه؟ کلا برات ارزش و احترام قائل هست یا نه؟ تو براش زیادی وقت و فکر میزاری و به گونه ای آویزونی یا نه

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خواهر من تو دوران آشنایی پسره رو امتحان کرد میرفتن بیرون پسره پول غذا رو حساب نمیکرد خواهرم حساب میکرد باهاش بهم زد بعدها کاشف به عمل اومد خانوادگی خسیسن حتی به زناشون خرجی نمیدن و دنبال اموال بقیه ن 

شمام اینجور رفتارا رو ملاک قرار بده فردا پس فردا تو زندگی همه چی تو الویته غیر از شما و حرفاتون

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز