یه بچه ی دشوار و ناسازگار
یه شوهر بیکار و بی عار
یه پدر سمی و بی همه چیز
یه مادر همیشه مدافع پدر
خواهر و برادر خودخواه و بی عاطفه
واقعا دیگه توان ادامه دادن ندارم
شما به خودتون چی میگید که آروم میشید؟
خدا ان شالله بهت صبر بده عزیزم
وقتی از همه بریدید و دلتون میخواد به یه جای دور فرار کنید و هیچ نام و نشانی از خودتون باقی نگذارید
اینجور وقتا چی آرومتون میکنه؟
مدتیه که غالب حال من همینه
فقط بگو خدایا شکرت توگوگل سرچ کن کتاب صوتی شکرگزاری ببین زندگیت چطور تغییر میکنه
حیف ک تاپیک توعه وگرنه انقدر برات میچیدم ک اخر بهم میگفتی غصه نخور حل میشه🙂
منم بابام فوق سمی خر مذهب گدای خسبسه
۳۰ سالم شده هنوز نتونستم ازدواج کنم
خاستگار اومده باید رفت امد کنیم
میگه مشاور جای پدر مادرت بازی کنه
خب همین میشه ک ایتدمم خراب میکنن اشغالای حروم زاده
الهی که خیر نبینن به حق علی
من هروقت کلافه وکفری ام دوش
میگیرم اروم نشدم داد میزنم وبلند
گریه میکنم کلی به خداگلایه میکنم
که چرامنو افرید
توی بچگی همیشه شاید شکنجه دادنش به من و مامانم بودم و رنج میکشیدم
سر هر لقمه غذا منت میذاشت یجوری شده بود که دیگه من غذامو جدا از سفره میخوردم چون میدید غذامیخورم یچیزی میگفت
با وجود اینکه پولدار بود منو مثل کمیته امداد بمن جهاز داد و شوهرم داد یه شهر دور
الانم هر وقت منو میبینه سرکوفتم میزنه که چرا درآمد نداری چرا بیکاری شوهرت بیکاره و بهمم میریزه
الهی💔💔💔🫂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
