دو روز پیش ی خانمی ب همسرم زنگ زد گفت تعمیرات دارم بیا کارمو ببین قیمت بده بهم.
شوهرمم گفت بیا همرام بریم و بیایم.
شب ساعتای 8 بود حدودا
بعد کوچشون تاریک بود شوهرم ماشینو پارک کرد کنار
دختره اومد دم در
مثل اینکه ندیده بود منم همراشم. من فکر کردم دیدتم.
اولا ک پوشش اصلا مناسب نبود دامنی ک پاش بود ساق پاش کامل پیدا بود
بعدم ی چیزی انداخته بود رو سرش مثلا شال ولی گردنش لخت بود
تا شوهرمو دید گفت وااای فکر کردم ی اقای 50ساله میاد نمیدونسم جوونی
رفتن داخل منم تو کوچه منتظر بودم تو ماشین نشسته بودم
بیاین ادامشو میگم الان