شوهرم ۳ هفته سرکاره یک هفته میاد خونه و برا احتیاط چون من اخر هفته ها میرم خونه مامانم ،کلیدشو گذاشت خونه مادرشوهرم
من همش تو فکر این بودم چطور اون کلید رو بگیرم
الان نشسته بودم پیش پسرم دیدم صدای در حیاط میاد یکی کلید انداخته ،دیدم دخترخاهرشوهرمه (با این خاهرشوهر مشکل ندارم) و گفت مادربزرگم کلید داد گفت هروقت خاستی برو ،من کلیدو ازش گرفتم ولی همش استرس این دیوونم کرده ک خونه نبودم ینی اومدن تو خونم؟ نکنه جای طلاهامو پیدا کردن ،اخه قبلا یه سری این دختر و خاهرکوچکش اومدن خونمون من مشغول بودم بعد فهمیدم از وسایلم کم شده اول ب کوچیکه شک کردم بعد بهم ثابت شد ک کار بزرگه بود و ب روی خودم نیاوردم و ب شوهرمم نگفتم بیخیال شدم ،ولی هروقت ک میگفتن این دختر بیاد پیشت وقتای ک شوهرت نیست مخالفت کردم ،حالا دهنم وا موند کلید انداخت اومد داخل