سلام دوستان
من پارسال دوستم خونه مادربزرگ همسرم بود زنگ زد گفت بیا اینجا به شوهرم گفتم با هزار التماس گذاشت برم بعد شب بود باباش چرت و پرت گفته بود اینم بهش برخورده بود اومد سروصدا ک بریم خونه و اینا منم اومدم بعد گفت الان زنگ میزنم بابات بیاد دخترا جن.شو ببره اینم بگم همش بخاطر بابای دیوثش بود بعدا خیلی پشیمون شد از رفتارش😞
بعد اصلا دوست نداره من دوستی داشته باشم و همیشه از اول عقد بهم گفت دوستات و بزار کن و... فقط چندبار گذاشته با خاهرشو دوستاش برم بیرون اونم از دماغم در آورده.
بعد گفت فردا اجازه میدی با دوستام برم بیرون منم گفتم نه الان رفیقش زنگ زد گفت میای اینم گفت صبح خبرشو بهت میدم حالا بنظرتون چطور برخورد کنم بزارم بره یا نه؟از یک لحاظ خوبه بره چون ذهنش یکم دور میشه از مشکلات مالی میگمم شاید اینطوری اونم بزاره منم با رفیقام در ارتباط باشم(اینم بگم با رفیقام چت میکنم هیچی نمیگه اما میگه دوست دارم من رفیقت باشم )