2777
2789
عنوان

خیلی ناراحتم میشه بیاین

86 بازدید | 6 پست

با یه پسر چند سال دوست بودم

از قبل چند سالم دنبالم میومد و‌ عاشقم بود

اومد خواستگاری همه چی خوب پیش رفت 

بعدش پدرم یه سری شرایط گذاشت 

خونوادش مخالفت کردن 

سر همین چند بار کات کردیم 

دعوای شدیدی کردیم و جدا شدیم

الان بیشتر از یک ماهه گذشته

اونم نشونه گذاشته که دلش تنگ میشه

ولی جلو نیومده

من واقعا دارم اذیت میشم

حکمت خدا رو نمیفهمم 

اگه قرار بود نمونه که کاش از اول نمیومد 

اگه قرار بود‌ بمونه چرا اینجوری شد

و چرا فراموشش نمیکنم

تو پروسه جدایی خیلی اذیتم کرده

خیلی

ولی دلم کنده نمیشه

اگه هم میخواین بگین به اندازه کافی دوست نداشت که تلاش نکرد

کلا در مقابل مادر پدرش ‌همینجوریه

واسه خواسته های شخصی‌ و بدیهیشم همینه

ببین درسته که احترام خانواده اولویته

ولی خب اگه خیلی دوست داشته باشه و بخوادت بنظرم باید جلو خانوادش وایسه...

شایدم یکم نا امید شده بخاطره خانوادش و میترسه بعدا با تو هم مشکل داشته باشن

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دو نفر که همو دوس داشته باشن هیچ چیز جلودارش نیست اینو یادت باشهبا چیزای دیگه خودتو قانع نکن خودت سع ...

عزیزم من با شرایطی که پدرم گذاشت موافق بودم

و اینجور بهت بگم که پدر مادرش از یه سری حق های طبیعی محرومش کرده بودن و قبول کرده بود

واقعا تو این که عاشقم بود شک ندارم

ولی حالا اینا مهم نیست

الان حدا شدیم و من حالم هنوز بده

ببین درسته که احترام خانواده اولویتهولی خب اگه خیلی دوست داشته باشه و بخوادت بنظرم باید جلو خانوادش ...

عزیزم خیلی خونواده وحشتناکی داره

و تا الانم برای خواسته های ساده خودشم نتونسته هیچ وقت جلوشون وایسه

و قشنگ بچه و ترسو بار اومده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز