من سه ساله عروسی كردم شوهرم سرد و بی عاطفه است.... فقط قبل عقد خوب بود چند وقت بعد عقد همه رو بوسید گذاشت كنار ... حس ابزار بودن منا كشت.... حسرت زندگی ادمای اطرافم كه باهم عشق میكنن منا داغون كرده ... برا هیچكس این زندگی رو نمیخوام .... سردی زندگی خیلی بده 😔
چی بگم ...هر كسی رسید گفت تو برو جلو ...ادم مغروریم ... زود دلخور میشم ...اما خدا میذونه یه قدم برداره دو قدم میرم سمتش ... اما نشد هر چی رفتم پسم زد غرورم جریحه دار شد ...باورتون میشه میومد خونه میرفتم بغلش میكردم با انرژی منا از بغلش میروند میگفت بسه دیگه ... خیلی حالم بده از بس كشیدم ...انقدر هی گفتم بیا مهر و محبت تو خونمون باشه اما مسخرش میاد ...