آره داشت
همه اش دوست داشت مرتب خرید کنه و با این بهونه هر روووز یک رنگ لباس میخرید. هر روز دکور عوض میکرد.چیزهلیی میخرید که اصلا کاربردشون رو نمیدونست
منم کم کم از بین حرفهاش متوجه شدم
ما بواسطه مدرسه دخترمون با هم دوست شدیم. یک گروه 12 نفره. همه عالی. که کم کم توی رفت و آمدها از تعریفها و شوخی هاش متوجه شدم که هم خودش اهل کاره هم داره پیشنهاد میده که اگه لازم دارین من خونمو ساعتی کرایه میدم