من این موضوعو تاپیک زدم ولی کاربرا گزارشش دادن مشکلتون با متن من چی بود؟
این موضوع مال زمان مجردی منه و امشب با رفتار عموم داغش برام تازه شد. زمانی که مجرد بودم ، دخترعموی متاهلم دوست پ.س.ر داشت زمانی که داشت گندش بالا میومد اون و عمه هام ازم خواستن جلوی همه به خصوص شوهر دخترعموم گردن بگیرم و بگم اون دوست پسر من بود ولی من قبول نکردم چون حفظ ابروم برام مهم بود من که نباید پاسوز گندکاریا بقیه بشم اینم بگم من ی عموی مجرد دارم اسمش علی هست باهم خیلی رابطه خوبی داشتیم و خیلی دوسم داشت بینهایت با لحن مهربونی باهام حرف میزد که هنوزم یادم میاد دلم تنگ میشه برا اون موقع ها ، خلاصه عمه هام طرف دخترعمومو گرفتن و گفتن به همه اون دوست پ س ر من بوده و من دارم میندازم گردن دخترعموم تا از حسادتم زندگیشو خراب کنم چون عمه هام طرف دخترعموم بودن عمو علی هم حرفشونو باور کرد و از اون سال دیگه با من رابطشو قطع کرد امشب مهمونی دعوت بودیم قبلش بهش زنگ زدم باهام سرد حرف زد و تو مهمونی حتی جواب سلامم به زور داد ولی در عوض با همون دخترعموم خیلی خوب بود مثل پروانه دورش میچرخید و من امشب خیلی دلم شکست🙃