مهمون دعوت کرد پسر عمویش خیلی ادمای خوبی ان به بابام حتی پول قرض دادن ..وقتی میرم خونشون میوه و چای و زعفران و شربت میذارن ..و اگر واسه شام بریم که تقریبا سه سالی هست شب میریمه زحمت نکشن بهترین غذا رو میذارن الان بابام دعوتشون کرد سر شیر میگه به مادرم درست کن منو مادرم خودمونو به آب و آتیش زدیم که بابا زشته ما تو یخچال گوشت و مرغ داریم راضی نشد گفت نمیخواد شربت هم نمیذاره درست کنیم حتی میوووووهههه نیورد دارم اتیش میگیرم از حرص از این خسیس بازی پدرم هیچکس با ما در ارتباط نیست دارم دیوانه میشم چند ساعت دیگه میان آبرومون میره واااای چیکار کنم اگر بهش بگیم فحش و بد و بیراه میگه و کربلا میکنه شما بگید با خودم چیکار کنم