2777
2789
عنوان

چه کار کنم سر کار

128 بازدید | 18 پست

بچه ها من امسال رفتم سرکار ولی کلا ادم کم حرفیم با غریبه ها. از دست دادن و روبوسی و اینا متنفرم از عکس گرفتن بدم میاد.از شوخی و خنده بیجا بدم میاد

بعد اینجا مدام‌عکس میگیرن من بدم میاد گفتم از من عکس نگیرید بدشون اومد میگن‌خودت را قاطی جمع کن میرم پیششون میشینم اروم حرف میزنن انگار من اضافی ام میام بیرون همش پیش خودم میگم‌نکنه فک کنن از زیر کار در رفتم.از بعضیاشون سنم بالاتره ولی چون سابقه دارن بهشون احترام میذارم


بعد یه اخلاق بد دارم زیادی راستگو ام هرچی ازم بپرسن تا ته ش را میذارم کف دست طرف بخاطر همین سعی میکنم رودر رو نشم با هاشون


اصلا خیلی معذبم .دلم یه گوشه دنج میخواد کسی طرفم نیاد بعد اینا همش تو اتاق من میان


وای دلم میخواد نرم سر کار ولی نمیشه خیلی برا امتحان خوندم و مراحل سختی پشت سر گذاشتم ۸ تومن هزینه کردم بی پولم


نمیدونم رفتار درست چیه خودم میدونم‌اجتماعی نیستم ولی دلم میخواد بدون شستن حریم و خط قرمزهام باهاشون خوب باشم

چیکار کنم؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چه آدم عجیب غریبی هستی

منم بودم محلت نمیذاشتم 

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

یعنی اینقدر مزخرفم خدا به دادشون برسه

بنظرم هرجای دیگه هم بری تو هر جمع و محیط دیگه ای بازم برات مشکل درست میشه 

بطور اساسی و ریشه ای از متخصص کمک بگیر و اخلاقتو اصلاح کن

🩷سزاموئید=اصطلاح آناتومیکال برای استخوان های کنجدی بدن؛الهام گرفته از جثهٔ ریزنقشم(اردیبهشت 1403)|| من تنهاییام رو کشیدم،حسرتام رو خوردم،حس مضخرف ناکافی بودن رو بیشتر از هرکسی از نبودنات و نخواستنات تجربه کردم،فرصتام رو هم دادم،دیگه درست هم بشی و بیای سراغم منم که دیگه "نمیخوام".(29فروردین1404)||من تمام خاطراتی که حتی در ذهنم از تو داشتم را پاک کردم دیگر تمایلی برای فکرکردن به آنها ندارم، خاطرات خوبت حسرت و نفس عمیقی را در من زنده میکند و خاطرات بد ات نفرت و دل شکستگی را، هیچکدامشان را نمیخواهم یادآوری کنم، از تو برای من فقط یک حس به جا مانده، یک حس قدیمی و کمرنگ که گه گداری از دلم میگذرد... (10تیر 1404)|| فکرمیکردم از تو درمان شده ام، مثل مخدری که از خون بیرون میرود. خواستم بنویسم سم، دلم نیامد. هم آینده ای برایمان وجود ندارد و هم ترک عادت فکرکردن به تو برایم غیرممکن شده است. هم نمی‌خواهم برگردی و هم دلم برایت تنگ شده، نمی‌دانم اگر دوباره پیغامی از تو بگیرم چه حسی خواهم داشت(27 تیر 1404)|| پس از تو، دیگر پذیرش نبودن ها، رفتن ها و پذیرش اینکه انسان ها نا امید کننده اند برایم راحت تر است (16شهریور1404)||

ی نفر از جمعشون که ادم درستیه انتخاب کن با اون دوست شو بقیه از رفتارت باهاش میفهمن چجور ادمی هستی

ماچندنفریم تازه کاریم خودمون باهم دوستیم ولی من تایم بیشتری تو محیط کار هستم و بالطبع بیشتر تماس دارم‌باهاشون .

خجالت میکم از همه شون

حس ناکافی بودن و بدرد نخور بودن دارم بین اونها چه تو ایپ و لباس چه تو حرف زدن چه تو سابقه

بنظرم هرجای دیگه هم بری تو هر جمع و محیط دیگه ای بازم برات مشکل درست میشه بطور اساسی و ریشه ای از مت ...

خوب بدم میاد از دست و روبوسی ولی اجباری انجام‌میدم 

ظاهرا رفتارم مثل اونهاست ولی از درون در رنج و عذابم

یعنی اینقدر مزخرفم خدا به دادشون برسه

چرا مزخرف؟

خب هر کس ی اخلاقی داره 

شما م همینکه میگی با احترام باهاشون برخورد میکنی کافیه 

دوست نداری تو جمعشون باشی نباش

به خودت سخت نگیر

منم درونگرام. حرف نمیزنم نمیزنم بزنم اماره همه چی و میدمهیچکسیم باهام خوب نیست😂😂😂

بنظرت چیکار باید کرد

این زبون باز بشه اسرار زیادی فاش میشه از این مسترسم زیادی صمیمی شم رازهام لو بره

ماچندنفریم تازه کاریم خودمون باهم دوستیم ولی من تایم بیشتری تو محیط کار هستم و بالطبع بیشتر تماس دار ...

به اسم صدا شون کن اینکه سابقشون یا سنشون بیشتره ربطی نداره بخوای رسمی حرف بزنی سعی کن وقتی تنهان باهاشون گرم بگیری وقتی چند نفر باهمن همه به ی چشم میبیننت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792