@@البته من مجبور شدم... دیگه نرم.... چون خونه قوم شوهر شهرستانه و وقتی میان یک ماه به هر بهانه ای از خرید تا دکتر تا تفریح ۸ نفری میمونن
@@من کارمندم.. صبح میرم عصر دیروقت برمیگشتم .حتی شام هم درست نمیکردن و منتظر بودن من برگردم درست کنم...... من خیلی سریع آدما رو میبخشم.... با تمام کارای بدشون.... من مشکلی ندارم.... فقط مشکل اینجاست که اگه من یه توک پا حتی سالی یه بار خونه مادرشوهر شهرستان برم..... دوباره چتربازی اینا شروع میشه و میان و تا یه ماه نمیرن و غدا هم درس نمیکنن
برای همین به همسرم میگم خودت و بچه هر چند وقت یه بار برین سربزنید که مادرت آه نکشه و فک نکنه من نمیزارم تو بری
@@ولی همسرم هم بدون من نمیره....