من و مادرشوهر و جاریم تو یه حیاطیم 😐😐
بعد خواهرشوهرم همیشه خدا خونه مادرشوهرم پلاسه
یه روز کبریت نداشتیم بچه ام و فرستادم اونجا بگیره
دخترخواهرشوهرم به بچه ام گفته بود مگه اینجا مغازه است
این طفلی هم خیلی ناراحت شده بود
منم بهش گفتم دفع بعد اگه اینجوری گفت تو هم بگو مگه اینجا رستورانه شما همش اینجایین
دقیقا دوروز بعد رفته بود دنبال نون همشون نشسته بودن باز دختر فضول خواهرشوهرم گفته مگه اینجا مغازه اس
اینم همون حرف منو بهش گفته بوده🤣🤣🤣🤣🤣🤣
میگه همشون غش غش خندیدن فقط عمه ناراحت بود😂😂😂😂